مرحبا گو

لغت نامه دهخدا

مرحباگو. [ م َ ح َ ] ( نف مرکب ) خوشامدگو. که به خوشی پذیرا شود. که با خوشروئی پذیرائی و دعوت کند:
چه آیم بر پی مردان عالم
کز آن سر مرحباگوئی ندارم.خاقانی.|| مشوق. که تحسین و تشویق کند. که مرحبا و بارک اﷲو آفرین گوید.

فرهنگ فارسی

خوشامد گو

جمله سازی با مرحبا گو

درآمد مرغ بریان مرحبا گوی بصد الحان صراحی الصّلا گوی