مخبوء

لغت نامه دهخدا

مخبوء. [ م َ ] ( ع ص ) ( از «خ ب ء» ) پنهان. نهان. پوشیده. مخفی. مختفی. مخبو. و رجوع به ماده قبل شود.

جمله سازی با مخبوء

💡 1- ((المرء مخبوء تحت لسانه )) شخصيّت انسان در زير زبانش پنهان است، آيه نازل شد: (ولتعرفنّهم فى لحن القول )(416) يعنى در گفتگو آنان رامى شناسى.

💡 كسانى كه در مقام بحث و گفتگو داراى اين صفت باشند، هميشه به عنوان مرد هنر و دانششناخته مى شوند و شخصيت انسان زير زبان او پنهان است و اين معناى سخن اميرالمؤ منين(عليه السلام ) است كه مى فرمايد: (( المرء مخبوء تحت لسانه )) (168)

💡 168- (( تكلموا، تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه، نهج البلاغه )) حمله392 ص 545 دكتر صبحى صالح.

💡 كلمه (خب ء) به طورى كه در مجمع البيان گفته: به معناى اسمnمفعول يعنى (مخبوء) است، و مخبوء به معناى هر چيزى است كه در احاطه غير خود، قرارگيرد، بطورى كه ديگر نشود ادراكش كرد و اين كلمه مصدر است كه كار صفت را انجام داده، در ماضى ثلاثى آن مى گويى (خباته ) و در متكلم وحده مضارع مى گويى(اخبئه ) و آنچه خداى تعالى از عالم عدم به عالم وجود مى آورد همين وضع را دارد.

سلیقه یعنی چه؟
سلیقه یعنی چه؟
داشاق یعنی چه؟
داشاق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز