لغت نامه دهخدا
قوامع. [ ق َ م ِ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ قامعة. هرچه که انسان را از خواهشهای طبع و نفس و هوی ̍ برکند و بازدارد و آن عبارت از امتدادات اسمائی و تأییدات الهی است برای اهل عنایت در سیر الی اﷲ. ( از تعریفات ).
قوامع. [ ق َ م ِ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ قامعة. هرچه که انسان را از خواهشهای طبع و نفس و هوی ̍ برکند و بازدارد و آن عبارت از امتدادات اسمائی و تأییدات الهی است برای اهل عنایت در سیر الی اﷲ. ( از تعریفات ).
💡 قوامع ترک میل و آروزهاست که طبع و نفس سرکش را تقاضاست