فلاط
فرهنگ فارسی
جمله سازی با فلاط
به حکمت چو در ثمین سفته است به دانا فلاطون چنین گفته است
نبض ما بگرفت شد دست فلاطون رعشه دار می شود سیماب، آب از اضطراب ما مپرس
زاهل همت کم شود خمخانه گردون تهی گر فلاطون رفت از عالم فلاطونش منم
ز ساکنان خرابات شو که خلوت خم سرآمد حکما می کند فلاطون را
هر آن که موسم گل بگذرد زشاهد گل اگر فلاطون باشد، تو می کُنش تَحمیق