صغل

لغت نامه دهخدا

صغل. [ ص َ غ ِ ] ( ع ص ) مرد خرد و حقیرجثه لاغر باریک قدم مضطرب خلقت بی آرام بدخوی بدخوار. ( منتهی الارب ).آنکه بزاد برآمده باشد به تن خرد. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

مرد خرد و حقیر جثه لاغر باریک قدم مضطرب خلقت بی آرام بدخوی بدخوار

جمله سازی با صغل

روا مبین که بود گردش صغل (؟) سبحه خلاف قاعده بی ذکر کردکار شکور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیطه
سلیطه
بازگشت
بازگشت
جسور
جسور
گده
گده