شیر خواری

لغت نامه دهخدا

شیرخواری. [ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) شیر خوردن. ( فرهنگ فارسی معین ). عمل شیرخوار. دوران شیر خوردن بچه. و رجوع به شیرخوار و شیرخواره شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نوشیدن شیر مادر از پستان او یا نوشیدن شیر گاو و گوسفند.

جمله سازی با شیر خواری

شیر خواری که سپردند بدین دایه شیر یک قطره نخوردست ز پستانش
من که خوردم شکر ز ساغر او شیر خواری بدم برابر او
فرخی را شیرگیر انقلابی خوانده‌اند زآن که خورد از شیر خواری شیر از پستان خون