لغت نامه دهخدا
شراری. [ ش َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به شراره که نام اجدادی است. ( از انساب سمعانی ).
شراری. [ ش َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به شراره که نام اجدادی است. ( از انساب سمعانی ).
منسوب است به شراره که نام اجدادی است
💡 نیست ممکن همه شب سیر چراغان نکنند در جگر، سوخته هایی که شراری دارند
💡 ور زانکه شراری جهد از آتش قهرش خاکستر بی وزن کند کوه گران را
💡 تو شمس الدین تبریز ار ملولی به هر لحظه چه افروزی شراری
💡 رخسار آتشینت تا چند در نقاب است ما را شراری از وی آخر به جان توان زد
💡 بر سر ما آن نگار آورده کاری از فراق کآتش دوزخ بود بی شک شراری از فراق
💡 رفعت پیر مغان بین که فلک را به نجوم ز آتش غیرت او دود شراری گیرند