سقیا

لغت نامه دهخدا

سقیا. [ س ُق ْ ] ( ع اِ ) آبخور. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58 ) ( مجمل اللغة ). نوبت آب. ( مهذب الاسماء ). اسم است سقی یا اسقاء را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

آبخور نوبت آب است است سقی ای اسقائ را

جمله سازی با سقیا

و سقیا ثم سقیا ثم سقیا لجود بعد جود بعد جود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع استخاره کن استخاره کن فال سنجش فال سنجش فال نخود فال نخود