مفهوم سفرکرده به طور بنیادین به فردی اشاره دارد که عازم یا در حال طی کردن سفری است. این واژه، گویای حالتی از جابجایی و دور شدن از وطن یا محل اقامت معمول است؛ چه این سفر برای مقاصد تفریحی، تجاری، علمی، یا حتی اجباری و اضطراری صورت گرفته باشد. در هر حال، سفرکرده کسی است که از سکون و ثبات روزمره خود فاصله گرفته و خود را در معرض تجربهها، مکانها و فرهنگهای جدید قرار داده است. این وضعیت، با خود مجموعهای از احساسات و تجربیات را به همراه دارد. فرد سفرکرده ممکن است هیجان کشف ناشناختهها، لذت آشنایی با مردمان جدید، یا حتی دلتنگی برای عزیزان و وطن را تجربه کند. سفر، فرصتی است برای گسترش افق دید، یادگیری و رشد شخصی. «سفرکرده» کسی است که این فرآیند یادگیری و تحول را از طریق مواجهه مستقیم با دنیای پیرامون خود، طی میکند. بنابراین، سفرکرده صرفاً به معنای کسی که جابجا شده است نیست، بلکه بار معنایی عمیقتری دارد که به تحول، کسب تجربه و گستردگی دید اشاره میکند. این واژه، یادآور پویایی انسان و تلاش او برای فراتر رفتن از محدودیتهای مکانی و فکری است و بر اهمیت سفر به عنوان ابزاری برای غنیسازی زندگی تأکید میورزد.
سفر کرده
لغت نامه دهخدا
کاروان شکر از مصر به شیراز آمد
اگر آن یار سفرکرده ما بازآمد.سعدی.جهاندیده و دانش افروخته
سفرکرده و صحبت آموخته.سعدی.آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا بسلامت دارش.حافظ.نشان یار سفرکرده از که پرسم باز
که هرچه گفت برید صبا پریشان گفت.حافظ.
فرهنگ فارسی
جمله سازی با سفر کرده
کی بود یار سفر کرده ما بازآید جان مشتاق از آن سینه و بر تازه کنیم
نشاط این من و یعقوب خسته میدانیم جمال یار سفر کرده ناگهان دیدن
زان سفر کرده بستان خبری هست که گل زر خود را همه در پای صبا میریزد