ستاج

لغت نامه دهخدا

ستاج. [ س َ] ( اِخ ) نام جایی است: و امیر پاسی مانده از شب برداشته بود از ستاج و روی به بلق داده. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 327 ). رجوع به استاخ و ستاخ شود.

فرهنگ فارسی

نام جایی است

جمله سازی با ستاج

و امیر پاسی مانده از شب‌ برداشته بود از ستاج و روی به بلق داده که سرای‌پرده آنجا زده بودند، و در عماری ماده پیل بود و مشعلها افروخته‌، و حدیث‌کنان می‌راندند. نزدیک شهر مشعل پیدا آمد از دور در آن صحرا از جانب غزنی، امیر گفت: «عمّم یوسف باشد که خوانده‌ایم‌ که پذیره‌ خواست آمد» و فرمود نقیبی‌ دو را که پذیره او روند. بتاختند روی بمشعل و رسیدند، و پس باز تاختند و گفتند:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پیشنهاد یعنی چه؟
پیشنهاد یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز