لغت نامه دهخدا سازو نواز. [ زُ ن َ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) سازو سرور. ساز و نوا. بزن و بکوب. رجوع به ساز شود.
جمله سازی با ساز و نواز ز هر طرف شنوی نغمه های رود و سرود به هر کجا نگری گونه های ساز و نواز در میان عاشق و معشوق رازی دیگر است این لب و آن گوش را ساز و نوازی دیگر است