زود رنجی

لغت نامه دهخدا

زودرنجی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت زودرنج. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت زود رنج.

جمله سازی با زود رنجی

بخشم رفتی و گفتی قیامتم بینی چه زود رنجی و دیر آشنا فغان از تو
با همه تندی و زود رنجی عارف ربط به آن آب زیرِ کاه ندارد
دایم به زود رنجی او داشتم گمان کردم یقین به یک سخن آخر گمان خود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هیت
هیت
تعداد
تعداد
حلما
حلما
فال امروز
فال امروز