ذوع

لغت نامه دهخدا

ذوع. [ ذَ ] ( ع مص ) از بیخ برکندن. از بن برانداختن. استیصال. || هلاک کردن. اجتیاح.

فرهنگ فارسی

از بیخ بر کندن.

جمله سازی با ذوع

نیست در افسردگان ذوع سماع ورنه عالم را گرفته ست این سرود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
طی کشیدن یعنی چه؟
طی کشیدن یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز