لغت نامه دهخدا
دولت زای. [ دَ / دُو ل َ ] ( نف مرکب ) که سعادت و نعمت پدید آورد:
بخت را کوست بکر دولت زای
عقد بر شاه کامران بستند.خاقانی.که ظفر و نصرت را با رای دولت زای و رایات مملکت افزای ما هم عنان گردانیده است. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).
دولت زای. [ دَ / دُو ل َ ] ( نف مرکب ) که سعادت و نعمت پدید آورد:
بخت را کوست بکر دولت زای
عقد بر شاه کامران بستند.خاقانی.که ظفر و نصرت را با رای دولت زای و رایات مملکت افزای ما هم عنان گردانیده است. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).
که سعادت و نعمت پدید آورد.
💡 بخت را کوست بکر دولت زای عقد بر شاه کامران بستند