دمنی

لغت نامه دهخدا

دمنی.[ دَ م َ ] ( اِخ ) طایفه ای از طوایف بلوچستان مرکزی یعنی ناحیه بمپور. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 99 ).، دم نی. [دُ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد با 904 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

جمله سازی با دمنی

💡 از مهمترین آثار تاریخی این روستا میتوان به تپه دمنی که به دوره ساسانیان مربوط میشود اشاره کرد. این اثر در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۰۴۸ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

💡 چمنی سبز کنم تازه چو باغ مینو دمنی طرح دهم سبزه چو دشت فرخار

💡 دمنی (خمین)، روستایی از توابع بخش کمره شهرستان خمین در استان مرکزی ایران است.

💡 بیاد طلعت لیلا و داغ مجنون است اگر که لاله زند سر بدامن دمنی

💡 همه جا خیمه لیلاست سراسر در و دشت جویدش بیهده مجنون بربع و دمنی

💡 درباره فعالیت های ورزشی این روستا می توان به تیم موفق عقاب دمنی اشاره کرد.