دسته جات

لغت نامه دهخدا

دسته جات. [ دَ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) ( از: دسته فارسی + جات هندی، به معنی قوم ) ج ِ دسته. گروهها. طائفه ها.

فرهنگ فارسی

جمع دسته. گروهها. طائفه ها

جمله سازی با دسته جات

(ثبات ) جمع (ثبة ) بر وزن (گنه ) به معنى دسته جات پراكنده است و دراصل از ماده (ثبى ) به معنى جمع گرفته شده. در آيه فوق قرآن خطاب به عموم مسلمانان كرده و دو دستور مهم، براى حفظ موجوديت اجتماعشان به آنها مى دهد.

وی ضمن تأکید بر ضرورت حضور احزاب فعال و کارآمد در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران که انتخابات جز لاینفک آن است به کارکرد فعلی احزاب و دسته جات سیاسی کشور که فقط در ماه‌های نزدیک به انتخابات فعال می‌شوند انتقاد دارد و معتقد است در شرایط فعلی بهترین سیاست محور دانستن مردم و متکی بودن به حمایت‌های مردمی در انتخابات می‌باشد.

در روايتى از امام باقر (ع ) كه در تفسير على بن ابراهيم درذيل اين آيه نقل شده چنين مى خوانيم: فارقوا اميرالمومنين عليه السلام و صاروا احزابا:(يعنى آيه اشاره به كسانى است كه از امير مومنان جدا شدند و به دسته جات مختلف تقسيم گرديدند).

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ورژن
ورژن
ایت
ایت
باایمان
باایمان
اورگیم
اورگیم