در کشیده

لغت نامه دهخدا

درکشیده. [ دَ ک َ /ک ِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) کشیده. || برآورده. کشیده. ساخته: سطح محوط؛ بامی دیوار درکشیده. ( دهار ). || برشته درآمده. برشته کشیده: مسمط؛ مروارید به رشته درکشیده. ( دهار ). || گسترده. پهن کرده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ):
خاک افزون از آنکه دارد تاو
درکشیده به پشت ماهی و گاو.عنصری. || پنهان کرده؛ مطوف؛ به روی درکشیده. مطوق؛ روی درکشیده. ( دهار ). || فراهم آمده. جمع شده.
- درکشیده روی؛ ترنجیده روی: مضمرطالوجه؛مرد ترنجیده و درکشیده روی. ( منتهی الارب ).
- درکشیده شدن؛ ترنجیده شدن. درهم شدن. درکشیده شدن پوست از پیری. ترنجیدن. تجعد: اقلعفاف؛ درکشیده شدن پوست. اکتناع؛ درکشیده شدن پیر از پیری. قَفع؛ درکشیده شدن دست و پای و جز آن. قِماص، قَمص؛ درکشیده شدن پی اسب. کَنَع. درکشیده شدن و خشک گردیدن انگشتان. منقبض؛ درکشیده شده. ( از منتهی الارب ).
|| پنهان ساخته. مختفی شده.
- روی درکشیده؛ روی پنهان کرده. روی مخفی کرده:
ای روی درکشیده به بازار آمده
خلقی بدین طلسم گرفتار آمده.عطار ( دیوان چ تفضلی ص 749 ).رجوع به روی درکشیدن در ردیف خودشود.

فرهنگ فارسی

کشیده بر آورده کشیده ساخته گسترده

جمله سازی با در کشیده

💡 دمه بر در کشیده تیغ فولاد سر نامحرمان را داده بر باد

💡 هر کس علاج درد دلی می کنند و ما دم در کشیده تا ستم او چه می کند

💡 هر کس علاج درد دلی می‌کنند و ما دم در کشیده تا ستم او چه می ‌کند

💡 اهل جنت پیش چشمم ز اختیار در کشیده یک‌دگر را در کنار

💡 شیخ فارغ از جفا و از خلاف در کشیده روی چون مه در لحاف

💡 دم در کشیده‌ایم فغانی ز نیک و بد در هر فسانه باد نپیموده‌ایم ما

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کونی یعنی چه؟
کونی یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز