خورشید پرستان

لغت نامه دهخدا

خورشیدپرستان. [ خوَرْ / خُرْ پ َ رَ ] ( اِخ ) گروهی که خورشیدرا می پرستند. میتراپرست. رجوع به مهرپرست شود. میترائیست ها. || آتش پرستان. ( آنندراج ). آفتاب پرستان. مغان. ( ناظم الاطباء ). مهرپرستان:
دفتر افلاک شناسان بسوز
دیده خورشیدپرستان بدوز.نظامی.

فرهنگ فارسی

گروهی که خورشید را می پرستند میترا پرست.

جمله سازی با خورشید پرستان

هست در چشمه خورشید ز رویت اثری چون توان منکر خورشید پرستان بودن
مشق نظاره روی تو مرا منظورست اگر از جمله خورشید پرستان شده ام
ای رخ تو قبله ی خورشید پرستان پرتو روی چو مهت شمع شبستان
از پگه پیش رخ خوب تو رقاص شدیم این چنین عادت خورشید پرستان باشد
پرده بردار که تا بر همه روشن گردد کز چه رو مذهب خورشید پرستان دارم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پوزیشن
پوزیشن
قیز
قیز
مطاع
مطاع
شغال
شغال