خطا رفتن

لغت نامه دهخدا

خطا رفتن. [ خ َ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) به اشتباه رفتن. بسهو رفتن:
سکندر بحیوان خطا می رود
من اینجا سکندر کجا می رود.نظامی.ما چون نشانه پای بگل در بمانده ایم
خصم آن حریف نیست که تیرش خطا رود.سعدی ( طیبات ). || گناه سر زدن:
نه کورم ولیکن خطا رفت کار
ندانستم از من گنه در گذار.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ فارسی

باشتباه رفتن بسهو رفتن

جمله سازی با خطا رفتن

به خطا رفتن صاحب المنار در بيان معناى تشبيهى كه در آيه شده است
كلمه (رشد) در معنا مخالف (غى ) است، آن به معناى اصابت به واقع و صواب واين به معناى خطا رفتن است. كلمه (رشد) در آيه شريفه،مفعول له و يا مفعول به است. و معناى آيه اين است كه: موسى گفت آيا اجازه مى دهى كهبا تو بيايم، و تو را بر اين اساس پيروى كنم كه آنچه خدا به تو داده براى اينكهمن هم به وسيله آن رشد يابم به من تعليم كنى ؟ و ( يا ) آنچه را كه خدا از رشد بهتو داده به من هم تعليم كنى ؟.
اگر چه هست خطا رفتن من از پیشت شدن به پیش خداوند خویش هست صواب
به خطا رفتن صاحب المنار در بيان معناى تشبيهى كه در آيه شده است