خط زدن

لغت نامه دهخدا

خط زدن. [ خ َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بروی نوشته ای خط کشیدن برای ابطال آن.

فرهنگ معین

(خَ طّ. زَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م. ) حذف کردن.

فرهنگ فارسی

۱ - خط کشیدن روی چیزی. ۲ - حذف کردن (( اسم او را از دفتر کلاس خط زدند ) )

ویکی واژه

حذف کردن.

جمله سازی با خط زدن

بررسی وبلاگ متهم نشان می‌دهد وی هرگاه به غلط بودن مطلبی پی برده‌است آن را در وبلاگش اصلاح کرده یا روی آن خط کشیده‌است که در طی بررسی‌ها حتی یک مورد از مطالب این‌گونه که مورد اصلاح یا خط‌خوردگی واقع شده باشند، یافت نگردیده و ادعای وی در سعی در اصلاح این گونه موارد مطلقاً صحت ندارد. نمونه‌هایی از اصلاح موارد و خط زدن آن‌ها که البته ربطی به موارد سیاسی و ضد دینی ندارد به پیوست است که متناقض ادعای وی در بازجویی و عملکرد وی در فضای رسانه را نشان می‌دهند. این در حالیست که در خصوص مطالب توهین آموز مذکور و موارد مشابه حتی چنین اصلاحی کفایت نکرده و لازم است که مطالب مذکور از صفحه پاک می‌شدند که مطالب مذکور نه تنها پاک نشده‌اند بلکه حتی خط‌خوردگی نیز پیدا نکرده‌اند.
در کره شمالی انتخابات، همیشه تنها با حضور یک نامزد (رهبر کشور) برگزار می‌شود. رای‌دهندگان می‌توانند با خط زدن نام آن نامزد علیه او رأی بدهند.