جنن

لغت نامه دهخدا

جنن. [ ج َ ن َ ] ( ع اِ ) قبر. || مرده. || کفن. ج، اجنان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
جنن. [ ج ُ ن َ ] ( ع اِ ) ج ِ جُنّة، بمعنی برقع.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جُنّة شود.
جنن. [ ج ُ ن ُ ] ( ع اِمص ) دیوانگی. اصل آن جنون بوده و واو آن برای تخفیف حذف شده است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دیوانگی و جنون. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

دیوانگی اصل آن جنون بوده و واو آن برای تخفیف حذف شده است دیوانگی و جنون.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲۰۱(بار)
«جَنان» از مادّه «جَنَّ» به قلب که در درون سینه پوشانده شده، می گویند.
«مجنون» از مادّه «جُنُون» به کسی می گویند که عقلش پوشیده شده.
«جَنین» از مادّه «جنّ» به طفلی می گویند که در رحم مادر پوشانده شده.

جمله سازی با جنن

تپه قلعه جننی در شهرستان قم، بخش سلفچگان، دهستان نیزار، ۵ کیلومتری شمال روستای حسین‌آباد نیزار واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۳۶۵۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
سنگ کف طفلان حشم زنگ برآورد بی درد، ز صحرای جنن روی به حی کن