لغت نامه دهخدا جاروف. ( ع ص ) بدفال. || حریص. || رجل جاروف؛ مرد بسیار جماع و شادمان. || سیل جاروف؛ آنکه همه چیز را برد. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) صاروج.