لغت نامه دهخدا
توشت. [ ت َ / تُو ش َ ] ( اِ ) بیل. ( ناظم الاطباء ).
توشت. [ ت َ وِ ] ( اِمص، اِ ) تابش و حرارت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به توش و تابش و تو و تاب شود.
توشت. [ ت َ / تُو ش َ ] ( اِ ) بیل. ( ناظم الاطباء ).
توشت. [ ت َ وِ ] ( اِمص، اِ ) تابش و حرارت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به توش و تابش و تو و تاب شود.
تابش و حرارت
💡 دیکلوسمتا یا برای سادگی دیکلو (گرجی: დიკლოსმთა) یک قله در بخش شرقی رشتهکوه قفقاز در حد فاصل مرز جمهوریهای چچن و داغستان در روسیه و ناحیه توشتی در گرجستان است.
💡 باد رفتار است خنگ خاک توشت آتشین فعل است تیغ آبدارت