تمران

لغت نامه دهخدا

تمران. [ ت ُ ] ( ع اِ ) ج ِ تمر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). جمع تمرکه بمعنی خرما باشد. ( آنندراج ). رجوع به تمر شود.
تمران. [ ت َ ]( اِخ ) نام شهری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ناحیه ای است در خراسان به گوزکانان به حدود رباط کروان، نزدیک اندر کوهها. و مهتر ایشان را تمران فرنده خوانند. ( حدود العالم چ دکتر ستوده ص 96 ). رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 73 و حدود العالم چ مینورسکی ص 106 شود.

فرهنگ فارسی

نام شهری. ناحیتی در خراسان

جمله سازی با تمران

این روستا در دهستان تمران قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۱۲ نفر (۵۹خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان تمران قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳٬۵۵۶ نفر (۶۹۳خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان تمران قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۲۵ نفر (۱۲۴خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان تمران قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۳۵ نفر (۵۵خانوار) بوده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سنی چوخ ایستیرم
سنی چوخ ایستیرم
نحوه
نحوه
تسخیر
تسخیر
چسی
چسی