تمائم

لغت نامه دهخدا

تمائم. [ ت َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ تمیمة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تمیمة شود. || و اماطة التمائم؛ کنایة عن الکبر. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

= تمیمه

جمله سازی با تمائم

💡 تربیت کبوتر در دوران پس از اسلام در ایران و دیگر ممالک معمول بود و حتی کتاب‌هایی در مورد این حیوان مفید و پُرثمر، تألیف شده‌است، که از آن جمله می‌توان به کتاب تمائم الحمائم، تألیف محی‌الدین بن عبدالطاهر اشاره نمود.