تربیت پذیر

لغت نامه دهخدا

تربیت پذیر. [ ت َ ی َ پ َ ] ( نف مرکب ) قابل تعلیم. ( ناظم الاطباء ). مستعد تربیت و تعلیم. قابل پرورش.

فرهنگ فارسی

قابل تعلیم مستعد تربیت و تعلیم قابل پرورش.

جمله سازی با تربیت پذیر

نکتهٔ اول که برای بررسی چنین تابلوهایی مورد اهمیت است این است که باید خود را به جای نقاش بگذاریم تا ببینیم خط سیر فکری او چه بوده‌است. مهم‌ترین عنصر این تابلوها " سگ " است. شخصیت‌های اصلی همهٔ این تابلوها سگ‌هایی با نژادهای مختلف هستند. اما چرا سگ؟ در مقایسه با بقیه حیوانات سگها چند ویژگی بارز دارند، اول اینکه "نژادهای" مختلفی دارند، زیاد باهوش نیستند و به شدت "تربیت پذیر" می‌باشند. "مسئولیت" آن‌ها به عهده " ارباب" یا صاحبشان است و اگر ارباب آن‌ها را درست تربیت کند وفادار و قابل اعتماد هستند. از طرف دیگر تربیت پذیری جزو خصوصیات غریزی آن‌ها نیست و مهمتر از همه هرچقدر هم که سعی کنند مثل انسانها لباس بپوشند باز هم سگ هستند !
فلان مربی و من تربیت پذیر این بس زفضل خود چه زنم لافهای طولانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مطلقه
مطلقه
ممنون
ممنون
هیز
هیز
خاص
خاص