به افتاد

لغت نامه دهخدا

به افتاد. [ ب ِه ْ اُ ] ( مص مرکب مرخم، اِمص مرکب ) بهبود. ( فرهنگ رشیدی ):
بحکم نظر در به افتاد خویش
گرفتند هریک یکی راه پیش.سعدی ( از فرهنگ رشیدی ).|| تندرستی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - تندرستی صحت. ۲ - بهبود رفاه حال.

جمله سازی با به افتاد

با عاشقان هر آنچه بتر میکند غمت گوئی که در بدی است، به افتاد عاشقان
میان سیب و به افتاد آزار وز ایشان باغ را بشکفت بازار
پای توفیق بهرآه آر و دل از دست مده کار هر گه به افتاد جگر باید کرد
تا هست جهان جان تو بادا و بود ز آنک از بهر به افتاد جهان حق بتو جان داد
نقش به افتاد خود، میطلبی پیشه کن بارکشی چون بساط زخم پذیری چونرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مجال یعنی چه؟
مجال یعنی چه؟
گودوخ یعنی چه؟
گودوخ یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز