بنگل

لغت نامه دهخدا

بنگل. [ ب ُ گ ُ ] ( اِ مرکب ) درخت گل. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). || ثمر درخت گل. ( برهان ) ثمر درخت گل که آنرا گلبن خوانند. ( انجمن آرا ). چنانکه درخت نار را ناربن گویند. ( آنندراج ). میوه درخت گل. ( ناظم الاطباء ). ثمر بوته گل. ( فرهنگ فارسی معین ). || نام میوه ای است شبیه سپستان. و میوه ای است مغزدار شبیه چتلاقوچ. ( برهان ). میوه ای است شبیه سپستان که مغز آنرا خورند که آنرابنگلک و بوگلک نیز خوانند و آنرا بن دون و بترکی چتلاقوچ و بعربی حبةالخضرا خوانند و پسته وار اندک گشاده دهان است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). میوه بن. چتلاقوچ. چاتلانقوس. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بنگلک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بوته و درخت گل. ۲ - ثمر بوت. گل. ۳ - میو. بن چتلاقوچ چاتلانقوش.

جمله سازی با بنگل

بنگل زهی، روستایی در دهستان پلان بخش پلان شهرستان چابهار در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
(به بلوچی: جاشک) یکی از شهرهای استان هرمزگان در جنوب ایران است که در کرانه دریای عمان قرار دارد. این شهر همچنین مرکز شهرستان جاسک و بخش مرکزی شهرستان جاسک است و از شهرهای بندری با قدمت و استراتژیک ایران می‌باشد. از نام‌های تاریخی و قدیمی این شهرستان می‌توان به جاشک، بنگلان و مکران اشاره کرد.
در سال ۲۰۰۲ طراحی خودروهای ب‌ام‌و دچار تغییرات شدیدی شد. از آن جمله می‌توان به طرح‌های رادیکال بی اِم وی سری ۷ و ب‌ام‌و زد ۴ به وسیله کریس بنگل طراح ارشد معروف ب‌ام‌و اشاره کرد. در فوریه ۲۰۰۹ کریس بنگل اعلام کرد پس از هفده سال از ب‌ام‌و جدا خواهد شد. از آن زمان آدریان فن هایدونک هلندی که معاون و دست راست کریس بنگل به‌شمار می‌رفت در سمت رئیس بخش طراحی ب‌ام‌و جایگزین او شده‌است.