لغت نامه دهخدا
برخوابه. [ ب َ خوا / خا ب َ / ب ِ ] ( اِ ) همخوابه. ( برهان ). همخوابه که در بر آدمی بخسبد. ( از آنندراج ). زن. زوجه. همبستر. ضجیع. همفراش. مقوده. منکوحه. عیال. || توشک و نهالی. ( برهان ). تشک. دوشک. رختخواب. ( آنندراج ).
برخوابه. [ ب َ خوا / خا ب َ / ب ِ ] ( اِ ) همخوابه. ( برهان ). همخوابه که در بر آدمی بخسبد. ( از آنندراج ). زن. زوجه. همبستر. ضجیع. همفراش. مقوده. منکوحه. عیال. || توشک و نهالی. ( برهان ). تشک. دوشک. رختخواب. ( آنندراج ).
(بَ خا بِ یا بَ ) (اِمر. ) ۱ - توشک، تشک. ۲ - همخوابه، هم بستر.
= تشک
توشک
( اسم ) ۱- توشک تشک. ۲- همخوابه هم بستر.
توشک، تشک.
همخوابه، هم بس
💡 دشک تلفظی از تشک در تداول عامه تشک توشک برخوابه شادگونه نهالی پنبه یا پشم آکندی که خواب بر وی ( کنند (یادداشت مرحوم دهخدا) :دشک و بالش و درون مبلها همه از هوا پر شده بود (سایه روشن صادق هدایت ص 14.|)