ابوعبیده

ابوعبیده عامر بن عبدالله بن جراح یکی از فرماندهان و شخصیت‌های برجسته اسلامی در دوران اولیه اسلام و از صحابه پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) بود. او به عنوان یکی از بهترین و ماهرترین فرماندهان نظامی مسلمانان شناخته می‌شود و نقش مهمی در فتوحات اسلامی در دوران خلفای راشدین ایفا کرد.

وی از قبیله خزرج در مدینه بود و به عنوان یکی از اولین مسلمانان در زمان پیامبر اسلام شناخته می‌شود. او به لقب امین معروف بود که به معنای امانت‌دار است و به دلیل صداقت و دیانت او به این نام خوانده می‌شد.

ابوعبیده در بسیاری از جنگ‌ها و نبردهای مهم، از جمله جنگ بدر، جنگ احد و جنگ خندق شرکت داشت. او به عنوان یکی از نزدیک‌ترین یاران پیامبر شناخته می‌شد و در بسیاری از تصمیمات مهم اسلامی نیز نقش داشت.

وی پس از وفات پیامبر اسلام، به عنوان یکی از فرماندهان کلیدی در فتوحات اسلامی در شام (سوریه) و عراق عمل کرد. او در جنگ یرموک، که یکی از مهم‌ترین نبردهای تاریخ اسلام و مسلمانان علیه امپراتوری بیزانس بود، فرماندهی نیروهای مسلمان را بر عهده داشت و این نبرد به پیروزی بزرگی برای مسلمانان منجر شد.

ابوعبیده در سال 18 از هجرت در اثر بیماری طاعون در شام درگذشت. او در زمان حیات خود به عنوان یک شخصیت برجسته و محبوب در میان مسلمانان شناخته می‌شد و پس از مرگش نیز به عنوان یکی از بزرگترین فرماندهان تاریخ اسلام یاد می‌شود.

لغت نامه دهخدا

( ابوعبیدة ) ابوعبیدة. [ اَ ع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) تابعی است. او از انس روایت کند و از او سفیان بن حسین.
ابوعبیدة. [ اَع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) از آل ابن سیرین و از روات حدیث است. او از سلیمان جرمی و ابن عون از او روایت کند.
ابوعبیدة. [ اَ ع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) به روزگار ابوجعفر منصور دوانیقی حکومت ری داشت و آنگاه که سنباد مجوسی خروج کرد در ابتداء با ابوعبیده به جنگ پرداخت و بر وی غالب آمد.
ابوعبیدة. [ اَ ع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) ابن الجراح عامربن عبداﷲبن جراح. یکی از صحابه کرام و از عشره مبشره است و در نام او اختلاف کرده اند بعضی عامر و بعضی عبداﷲ گفته اند و از قریش است. گویند دندان پیشین او افتاده بود و سبب آنکه، بروز احد دو حلقه از مغفر رسول بر روی آنحضرت فرو شد و او با دندان آن دو حلقه بیرون کرد پس دودندان از ثنایای او برکنده شد و گفته اند که او از مهاجرین حبشه است و در حضور او به بدر و حدیبیه اختلافی نیست و او را در میان صحابه به لقب القوی الامین میخواندند چه آنگاه که رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم او را به نجران میفرستاد بمردم نجران فرمود لارسلن معکم القوی الامین و نیز برای قول رسول صلی اﷲ علیه وآله که گفت هرامتی را امینی است و امین امت من ابوعبیدةبن الجراح است و به روز سقیفه ابوبکر صدیق گفت من یکی ازاین دو مرد را بخلافت می پسندم به هریک خواهید بیعت کنید و آن دو عمر و ابوعبیدةبن الجراح باشند. آنگاه که رسول صلی اﷲ علیه و آله به قصد حصار طایف بیرون شد ابوعبیدةبن الجراح را با خالدبن ولید و هزار مرد مقدمه لشکر ساخت و آنگاه که نجرانیان با رسول صلی اﷲ علیه مصالحه کردند و مالی پذیرفتند مأمور آوردن آن مال گردید و در سقیفه بنی ساعده در خلافت ابی بکر اصرار ورزید و آنگاه که ابوبکر مردم را در سقیفه به بیعت عمر و ابی عبیده خواند ابوعبیده و عمر گفتند با وجود فضیلت و سبقت تو در اسلام چگونه ما متصدی این امر گردیم دست بیرون آر تا با تو بیعت کنیم و در سال سیزدهم هجرت ابوبکر ایالت حمص را به ابی عبیده تفویض کرد و او به اقتضای رأی خویش یا باشارت ابوبکر هشام بن عاص را به رسالت نزد قیصر فرستاد و او را به قبول اسلام دعوت کرد و چون هشام از روم بازگشت و امتناع قیصر را از قبول اسلام با ابوعبیده بازگفت، ابوعبیده عزیمت حرب روم کرد و ابوبکر خالد را امارت جیش داد و ابوعبیده پیوسته با او بود و پس از وفات ابی بکر عمر گفت قسم بخدا خالد را از کار خلع کنم تا مسلمانان دانند که خدای دین خویش را نصرت تواند داد و ابوعبیده جراح رابجای وی نصب کرد و در این باب رسول فرستاد اتفاقاً در آنوقت که رسول برسید لشکر اسلام به حرب مشغول بودند چون او را بدیدند هرکس از او احوالی میپرسید و او مردی عاقل بود ایشان را می گفت که من مقدمه لشکری ام که امیرالمؤمنین عمر بمدد شما فرستاده است خوشدل و مستظهر باشید و هر سعی که در نصرت اسلام مقدور باشد به جای آرید و ایشان را از وفات ابوبکر اعلام نداد تا در سعی ایشان فتوری واقع نشود ایشان کوشش مضاعف کردند تا ظفر یافتند و رسول چون به ابوعبیده رسید پنهان از همه او را از حقیقت حال اعلام داد و نامه عمر به عزل خالد و تولیت او بنمود ابوعبیده که از عشره مبشره است سعی خالد در نصرت اسلام و بذل عنایت و سعی او مشاهده میکرد و کمال رتبت او در ولایت و شجاعت و اخلاص او با حضرت عزت میدید و از عزل او و تولیت خویش شرم میداشت و نخواست که او را اعلام دهد چندان صبر کرد که فتح تمام شد و باری تعالی لشکر اسلام را نصرت داد وغنیمتی وافر روزی گردانید و بمدینه نامه فتح به نام خالد بنوشتند که لشکر اسلام را چگونه تعبیه کرد و چه مردانگیها نمود و چون این همه تمام شد آنگاه ابوعبیده خالد را از وفات ابوبکر و خلافت عمر و عزل او و تولیت خویش اعلام داد و خالد بسبب عزل از جای نرفت اما از وفات ابوبکر بغایت گرفته شد و گفت امین این امت را بشما فرستاده اند و ابوعبیده در جواب گفت از رسول صلوات اﷲ علیه شنیدم که فرمود: خالد سیف من سیوف اﷲ و نعم فتی العشیرة. و ابوعبیده دمشق را محاصره کرد و مدت محاصره یکسال بکشید و مردم شهر به قبول صد هزار دینار صلح کردند در رجب سال 14 هَ. ق. آنگاه ناحیت فحل را بگشود و پس از آن در سال 15 در نواحی مرج الروم با سپاه روم جنگ درپیوست و سپاه روم را منهزم ساخت و به محاصره حمص پرداخت و مردم آنجا مانند مردم دمشق به مصالحه رضا دادند و هم معرةالنعمان و لاذقیه رادر آن سال مسخر کرد و سپس حلب و انطاکیه را به صلح بگرفت و معاویةبن ابی سفیان را بقیساریه بفرستاد و اوآن شهر بگشود و در کنار نهر یرموک کرت دیگر سپاه روم را بشکست وعمروبن العاص را به فتح بیت المقدس فرستادو در سال 17 هَ. ق. بار دیگر سپاه روم آهنگ مسلمانان کردند و ابوعبیده در نزدیکی حمص آن سپاه منهزم کرد. ابوعبیده در سال 18 از هجرت در طاعون عمواس که به زمین اردن و فلسطین افتاد درگذشت و در این وقت سن او 58 سال بود و قبرش در جامع جراح دمشق معروف است.

جملاتی از کلمه ابوعبیده

در سال ۶۳۰ میلادی، در واقعه فتح مکّه ابوعبیده فرماندهی یکی از چهار سپاه مسلمان را که از چهار جهت وارد مکّه می‌شدند، بر عهده گرفت.
در کتاب جواهر، ابوعبیده گفت: علی بن ابیطالب(ع) را گفتارهائی است که دیگر بلیغان را به آرزوی گفتنشان نیز دست نرسد. از آن گفتار، سه اندر مناجات است و سه در علم و سه در ادب.
مِیمَک یا سیف سعد منطقه‌ای کوهستانی در بخش غربی استان ایلام، نقطه صفر مرزی ایران و عراق با ۱۵ کیلومتر درازا و حدود هشت کیلومتر پهنا است. این منطقه مورد مناقشه بین ایران و عراق در جنوب شهر مندلی است. در عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر، ایران موافقت کرد که آن را به همراه زین الکش و سیف ابوعبیده به عراق واگذار کند. عدم واگذاری این مناطق باعث درگیری‌های مرزی در شهریور ۱۳۵۹ و در نهایت جنگ ایران و عراق شد.
در برخی کتب حدیث اهل تسنن، احادیثی آمده‌است که بر اساس آن صحابیات و از آن جمله فاطمه زهرا، فاطمه بنت مره، عاتکه، عایشه، اسماء بنت عمیس، حفصه و ام‌خالد چهره خود را می‌پوشانیده‌اند. از صحابه و تابعین از جمله از ابن‌جریر، عبدالله بن مسعود، ابوعبیده السلمانی و محمد بن سیرین نیز احادیثی نقل شده‌است که برخی از آن به وجوب نقاب استدلال کرده‌اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم