المتین

لغت نامه دهخدا

المتین. [ اَ م َ ت ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بساکوه بخش کلات شهرستان درگز، در 95 هزارگزی جنوب خاوری کلات. در دره واقع و سردسیر است. سکنه آن 149 تن شیعه فارسی زبانند. آب آن از چشمه و رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات و بنشن، و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان بسا کوه بخش کلات شهرستان درگز.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
متن (۳ بار)
متن دراصل گوشت محکمی است که در کناره تیره پشت واقع است به گوشت هر دو طرف آن متنان گویند (مجمع) از این جهت به چیز محکم متین گفته‏اند. به آنها مهلت می‏دهیم راستی کید من محکم و قوی است که هیچ کس آنرا دفع نتواند کرد.. ذُوالقُوَّة و مَتین هر دو از اسماء حسنی است در اقرب الموارد در معنی مَتین آنگاه که وصف خدا باشد گفته: بسیار قدرتمند که در افعالش زحمتی و رنجی به او نمی‏رسد معنی آیه: خدا رزّاق و صاحب نیروی قوی است. یعنی روزی دادن به بندگان به وی مشقّتی ندارد. متین فقط سه بار در قرآن مجید بکار رفته است:...

جمله سازی با المتین

دلا به حلقه حبل المتین عشق بزن دست که از کمند علایق بگویمت که بجستی
نه تنها خال هندویش رباید کفر و دین ما را بکف زنار گیسویش بود حبل المتین ما را
دورهٔ جدید حبل المتین در ماه جمادی دوم آغاز شد و در شمارهٔ ششم (۱۳۲۷ هَ. ق) بمناسبت مقاله‌ای که به عنوان «اذا فسد العالم فسدالعالم» بقلم سیدنورالدین پسر ججسیداسداﷲ خرقانیچچ منتشر ساخت، تحت تعقیب قرار گرفت.
می شد گُسسته رشته ی عالم ز یکدیگر زو گر نبود رشته ی حبل المتین متین
زدم تا چنگ در حبل المتین شرع آبایش زنهی نغمه گوش زهره را چون چنگ مالیدم
هر که را حبل المتین زلف سمن سای تو نیست همچو کافر در ضلالت می پزد سودای خام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مافیا
مافیا
بی همتا
بی همتا
کریم
کریم
زورق
زورق