اقلب

لغت نامه دهخدا

اقلب. [ اَ ل َ ] ( ع ص ) مرد برگشته لب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). بازگردیده لب. ( مهذب الاسماء ).آنکه لب وی بازگردیده باشد. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

مرد برگشته لب.

جمله سازی با اقلب

و گفت: سنگی دیدم در راهی افگنده و بر وی نبشته که، اقلب و اقرأ. برگردان و برخوان.
اگر شیع تیزی واردلاستیک دوچرخه شود تیوب دوچرخه سوراخ می شود و باعث خالی شدن باد فشرده شده داخل تیوب میشود که به این اتفاق پنچری لاستیک گفته میشود. که در اقلب مواقع پنچری دوچرخه با چسب مخصوص پنچری قابل تعمیر است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال احساس فال احساس فال چوب فال چوب