اضطرارا

لغت نامه دهخدا

( اضطراراً ) اضطراراً. [ اِ طِ رَن ْ ] ( ع ق ) بطور احتیاج. ( ناظم الاطباء ). مضطراً. ناچاره. اِلجاءً. ناگزیر. || بطور پریشانی و مسکنت. ( ناظم الاطباء ). || بطور اجباری. ( ناظم الاطباء ). به اجبار. اجباراً. بوجوب. بضرورت. || از جهت تعدی و زبردستی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اضطرار شود.

فرهنگ فارسی

از روی اضطرار بناچار ناگزیر: اضطرارا اموال خود را بدو بخشید.

جمله سازی با اضطرارا

فارقت شروان اضطرارا فاشتهت نفسی بتبریز اختیار سواء
اگر عقل اضطرارا به این تعارضات کشانده شود، نتیجه آن، خلط تصورات یا بحث از مطلق در قالب امور مشروط یا بحث از حقیقت مطلق در جهان تابع شرایط تجربی خواهد بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هورنی یعنی چه؟
هورنی یعنی چه؟
خوار یعنی چه؟
خوار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز