اسم مصدر

در زبان عربی، اصطلاح اسم‌مصدر به اسمی اطلاق می‌شود که بر حدوث غیرجاریِ فعل دلالت دارد. همان‌گونه که در کتاب شرح نصاب صبیان قهستانی آمده است، اسم‌مصدر بر پنج قسم تقسیم می‌شود:

نخست، وصف حاصل از مرفاعل است که قائم به آن بوده و بر معنی مصدری دلالت دارد؛ این قسم را تأثیر نیز می‌نامند و در اصطلاح، حاصل‌مصدر خوانده می‌شود. چنان‌که در کتاب تلویح اشاره شده، گاه جمع مصادر نیز بر این معنی اطلاق می‌گردد؛ مانند کلمۀ جواز که به معنای روایی و روا بودن است. در این حالت، معنی اول، معنای اسمی و معنی دوم، معنای مصدری کلمه است.

دوم، اسمی است که بدون آن‌که از فعلی مشتق شده باشد، به معنای مصدر به کار می‌رود؛ مانند قهقری. این قسم در کتاب امالی ابن‌حاجب مورد اشاره قرار گرفته است. سوم، مصدر معرفه است؛ مانند فجار که اسم برای فجور محسوب می‌شود. چهارم، اسمی است که به‌جای مصدر، اما خارج از وزن‌های قیاسی مصدر به کار می‌رود؛ مانند سقیا که اسم برای سقی است و غیبه که اسم برای اغتیاب به شمار می‌آید. این قسم در کلام عرب بسیار رایج است.

پنجم، اسمی است که هم‌معنی مصدر بوده و با افزودن میم به ابتدای آن ساخته می‌شود؛ از این رو آن را مصدر میمی نیز می‌نامند؛ نمونه‌هایی مانند منصرف و مکرم از این دست هستند. این قسم نیز در آثار رضی ذکر شده است.

لغت نامه دهخدا

اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی: ابن مالک در الفیة گوید:
بفعله المصدر الحق فی العمل
مضافاً او مجرداً او مع اَل
ان کان فعل مع اَن او ما یحل
محلّه و لاسم مصدر عمل.
عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة» گوید: «باب اعمال مصدر و اعمال اسم آن ( اسم مصدر )... و اسم مصدر را ( و آن اسمی است دال بر حدث، غیرجاری بر ( قیاس ) فعل )، اگر غیر عَلَم باشد و ( مصدر ) میمی نباشد ) عمل است ( نزد کوفیین و بغدادیین ) مانند: و بعد عطائک المائة الرتاعا، پس اگر عَلَم باشد، مانند سبحان برای تسبیح و فجار و حماد برای فجرة و محمدة، به اتفاق و اجماع آنرا عملی نیست ». در عوامل ملا محسن آمده: «اسم حدث » و آن اگر عَلَم باشد، مانند: فجار برای فجرة، یا ( مصدر ) میمی باشد مانند محمدة، یا بر وزن مصادر ثلاثی باشد و در مورد غیرثلاثی استعمال شود مانند: اَغتسل ُ غسلاً، وَ اَتوضؤُ وُضوءً، پس اسم مصدر، و الامصدر است، مانند: ضرب و اکرام ».
تهانوی در کشاف اصطلاحات الفنون آورده: «مولوی عبدالحکیم در حاشیه عبدالغفور گوید: مصدر موضوع حدوث ساده است بدون اعتبار نسبت آن به فاعل یا متعلقی دیگر. پس معنی مصدری از مقوله ٔفعل یا انفعال است، و آن امریست غیرقارالذّات، و حاصل بالمصدر هیئت قاره مترتبة علیه است، مثلاً حمد بمعنی مصدری «ستودن » و حاصل مصدر آن «ستایش » است. از آنچه گفته شد، مستفاد گردید که اسم مصدر اسم حدث غیرجاری بر فعل است و در شرح نصاب صبیان قهستانی مذکور است که اسم مصدر پنج قسم است: اول وصف حاصل مر فاعل را و قائم به او و مترتب بر معنی مصدری که آن تأثیر است، و این قسم را حاصل مصدر نیز گویند، چنانچه در تلویح مذکور است، و جمیع مصادر را بر این معنی اطلاق کنند، مثل جواز بمعنی روائی و روا بودن، اول معنی اسمی است، و دوم معنی مصدری.و فرق میان مصدر و حاصل مصدر در جمیع الفاظ بحسب معنی ظاهر است، و در بعض الفاظ بحسب لفظ نیز، مثل فعل بکسر فاء «کردار» و بفتح فاء «کردن »، و حاصل مصدر رانیز اطلاق کنند بر مصدر مستعمل بمعنی متعلق فعل، مثل خلق بمعنی مخلوق، چنانچه از شرح عقائد در بحث افعال عباد مستفاد میگردد، و قریب به این است آنچه در امالی ابن حاجب مذکور است. اسمی که وسیله فعلی گردد مثل اکل چون بمعنی آنچه خورده شود استعمال یابد، او رااسم مصدر گویند، و چون بمعنی خوردن باشد، او را مصدر گویند. دوم اسمی است مستعمل بمعنی مصدر که فعلی ازو مشتق نگشته مثل قهقری. و این در امالی ابن حاجب مذکور است. سوم مصدر معرفه مثل فجار که اسم «الفجور» است. چهارم اسمی است بمعنی مصدر و خارج از اوزان قیاسیه مصدر، مثل سقیاً و غیبة که اسم سقی و اغتیاب است، و این قسم در کلام عرب بسیار است. پنجم اسمی است مرادف مصدر، مصدَّر به میم، او را مصدر میمی نیز گویند،مثل: منصرف و مکرم، این در رضی مذکور است ».

فرهنگ فارسی

اسم مصدر در عربی مستفاد گردید که اسم مصدر اسم حدث غیر جاری بر فعل است و در شرح نصاب صبیان قهستانی مذکور است که اسم مصدر پنج قسم است: اول وصف حاصل مرفاعل را و قائم باو و مترتب بر معنی مصدری که آن تاثیر است و این قسم را حاصل مصدر نیز گویند چنانچه در تلویح مذکور است و جمع مصادر را بر این معنی اطلاق کنند مثل جواز بمعنی روائی و روا بودن اول معنی اسمی است و دوم معنی مصدری. دوم اسمی است مستعمل بمعنی مصدر که فعلی و ازو مشتق نگشته مثل قهقری. و این در امالی ابن حاجب مذکور است. سیوم مصدر معرفه مثل فجار که اسم الفجور است. چهارم اسمی است بمعنی مصدر و خارج از اوزان قیاسیه مصدر مثل سقیا و غیبه که اسم سقی و اغتیاب است و این قسم در کلام عرب بسیار است. پنجم اسمی است مرادف مصدر مصدر بمیم او را صمدر میمی نیز گویند مثل منصرف و مکرم. این در رضی مذکور است.

جمله سازی با اسم مصدر

دُش‌میزی مشتق از پیشوند «دُش» به معنی بدی و زشتی و «میزی» اسم مصدر از «میختن» (میزیدن) به معنی ادرار کردن است تشکیل شده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال آرزو فال آرزو فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چای فال چای