ازینجا

لغت نامه دهخدا

ازینجا. [ اَ ] ( حرف اضافه + اسم ) مخفف از اینجا. از این مکان. || ( حرف ربط مرکب ) ازین سبب. برای این. بدین علت:
مگر مار بر گنج ازینجا نشست.نظامی.

فرهنگ فارسی

۱ - ازینجا از این مکان. ۲ - از این سبب برای این بدین علت: ( از اینجا چنین کرد که پیروز آید. )

جمله سازی با ازینجا

دوم آنک نبوت و علم را چون قوت سلطنت و شوکت مملکت یار بود تصرف و تاثیر آن یکی هزار بود و عزت دین بتیغ آشکارا گردد. خواجه علیه‌السلام ازینجا فرمود «اللهم اعزالاسلام بعمر او بابی جهل» و نبوت را بتیغ نسبت درست میکرد که «انا نبی‌السیف».
یا باز پس فرست ازینجا به خانه ام یا در جوار بارگه اینجام خانه ساز
کنون برکنم لشکر از جای خویش برانم سپه را ازینجا به پیش
جهان آب است و من در وی جمال یار می‌بینم ازینجا خواب در چشمم مگر بسیار می‌آید
بمن گفتست گر تو این تل خاک ازینجا بفگنی وره کنی پاک
وگفت: بدینحدیث نتوان رسید به مردی هر که درین حدیث رسید ازینجا خلاص نتوان یافت به مردی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
درس یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
پهن یعنی چه؟
پهن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز