ابلد

لغت نامه دهخدا

ابلد. [ اَ ل َ ] ( ع ص ) گشاده ابرو. ( تاج المصادر بیهقی ). || کندخاطر. || مرد بزرگ جثه. مرد بزرگ خلقت. || ( ن تف ) کندتر. بلیدتر.
- امثال:
ابلد من ثور.
ابلد من سلحفاة.

فرهنگ فارسی

گشاده ابرو کند خاطر کندتر

جمله سازی با ابلد

💡 گیتی ز شبه زادن او قالب عقیم گردون ز جنس کشتن او شخص ابلد است