لغت نامه دهخدا ابلخ. [ اَ ل َ ] ( ع ص ) بزرگ منش. ( تاج المصادر بیهقی ). متکبر. گردن کش. مؤنث: بَلْخاء.
جمله سازی با ابلخ ذخایر الماس در حوضه آنابارا واقع شدهاست. بزرگترین شهرکهای بندری: ساسکلاخ، یوریونگ-هایا، ابلخ، زیلیندا.