چکاری

لغت نامه دهخدا

چکاری. [ چ ِ ]( ص نسبی ) نابکار. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چکاره شود. || باطل. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکاره شود. || بی قدر و حقیر. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با چکاری

دوش آمد و گفت: بی قراری شب و روز بیکار نشسته در چکاری شب و روز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سنگلاخ
سنگلاخ
اشتراک
اشتراک
سایکو
سایکو
شغال
شغال