لتام

لغت نامه دهخدا

لتام. [ ] ( اِ ) جنگ ( ؟ ) مبارزه ( ؟ ):
به لتام آمده زنبیل و لتی خور [ د ] بلنگ
لتره شد لشکر زنبیل و هبا گشت کنام.
محمدبن وصیف سکزی ( از تاریخ سیستان ص 210 ).
|| ذم ( ؟ ) بدنامی ( ؟ ):
مدحت ازگفتار شاعر محمل صدق است و کذب
صدق در حق کرام و کذب در حق ِ لآم
شاعر آن درزیست داناکو به اندام کریم
راست آردکسوت مدحت بمقراض کلام
گر لئیمی پوشد آن کسوت بچشم اهل عقل
هست بر پوشنده بی اندام و بر درزی لتام.سوزنی.و ناصرخسرو بیتی دارد در قافیه آن لطام با «طاء» آمده و شاید اصل با تاء منقوطه بوده نه از لطمه عربی:
با آبروی تشنه بمانی از آب جوی
به چون ز بهر آب زنی با خران لطام.

فرهنگ فارسی

جنگ مبارزه

جمله سازی با لتام

💡 داستان فیلم دربارهٔ یک روانی افسرده‌است که دانشجوی رشته نقاشی یک آموزشکده می‌باشد و قصد دارد مانند کریستال لوور نقاش (کسیکه در ۱۸ سالگی تصمیم گرفته بود که در ۲۱ سالگی همه نقاشی‌هایش را بسوزاند و خودکشی کند) می‌خواهد دست به خودکشی بزند و این میان دکتر سام فاستر می‌خواهد او را از این عمل بازدارد و دوست دخترش لایلا که خود نیز قبلاً قصد خودکشی داشته به او کمک می‌کند. در قسمتی از فیلم وقتی روان‌پزشک یعنی دکتر فاستر دست مریض خود هنری لتام را می‌بیند و جای سوختگی‌ها را می‌بیند می‌گوید چرا اینجوری شده و هنری می‌گوید دارم خودم را آماده آتش جهنم می‌کنم.