منهد

لغت نامه دهخدا

منهد. [ م ُ ن َهَْ هَِ ]( ع ص ) امراءة منهد؛ زن بلند و برآمده پستان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
منهد. [ م ُ هََ دد ] ( ع ص ) کوه شکسته و ویران شده از زلزله. ( ناظم الاطباء ).
- منهد گشتن؛ متزلزل و ویران شدن: تدارک اموری که نظام آن مبدد شده است و ارکان آن منهد گشته. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

کوه شکسته و ویران شده از زلزله

جمله سازی با منهد

ایستگاه‌های بین‌المللی آزاد: اهواز، سهلان، تبریز، جلفا، نیک پسندی، مهرآباد، تهران، اصفهان، بندرعباس، سرخس، منهد (از مرز رازی)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ارکان یعنی چه؟
ارکان یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز