ملک رانی

لغت نامه دهخدا

ملک رانی. [ م ُ ] ( حامص مرکب ) ریاست و حکومت مطلقه. ( ناظم الاطباء ). فرمانروایی و پادشاهی:
از آن بهره ورتر در آفاق کیست
که در ملک رانی به انصاف زیست.سعدی ( بوستان ).و رجوع به ملک ران و ملک راندن شود.

فرهنگ عمید

سلطنت، پادشاهی.

فرهنگ فارسی

سلطنت پادشاهی: [ از آن بهرهور تر در آفاق کیست که در ملک رانی به انصاف زیست ? ] ( بوستان. کلیات. فروغی چا. ص ۲۲۷ )

جمله سازی با ملک رانی

که شه را، ملک رانی چون وفا کرد، دولرانی به من باید رها کرد!
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پاداش
پاداش
دودول
دودول
خیر
خیر
مودت
مودت