ملک الحاج

لغت نامه دهخدا

ملک الحاج. [ م َ ل ِ کُل ْ حاج ج ] ( ع ص مرکب، اِ مرکب ) سرپرست حاجیان. امیرالحاج. رئیس کاروان حجاج:
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه می بینی و من خانه خدا می بینم.حافظ.

فرهنگ فارسی

سر پرست حاجیان. امیر الحاج

جمله سازی با ملک الحاج

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال احساس فال احساس