ملامت کش

لغت نامه دهخدا

ملامت کش. [ م َ م َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) ملامت کشنده. تحمل کننده سرزنش. متحمل عتاب و مذمت:
ملامت کشانند مستان یار
سبکتر برد اشتر مست بار.سعدی ( بوستان ).و رجوع به ترکیب ملامت کشیدن ذیل ملامت شود.

فرهنگ فارسی

ملامت کشنده. تحمل کننده سرزنش

جمله سازی با ملامت کش

💡 ناچار ملامت کش و خواری شنو ای دل در عشق چو گفتار عزیزان نشنیدی

💡 دامن حسن، ملامت کش آلایش نیست یوسف آزاده و تهمت به زلیخا مانده ست

💡 حریف عاشقان اهلی نه از راه سلامت شد ملامت کش کسی باشد که با همنشین باشد

💡 سلامت را نمی‌خواهند رندان ملامت کش به کوی نیک‌نامی عشق بی‌پروا نمی‌گردد

💡 سلامت جو نه شیخ خرقه پوشی ملامت کش نه رند باده نوشی

💡 چند وچند؟ ای دل ملامت کش زین من و ما و این عمامه و فش