مفلسه

لغت نامه دهخدا

( مفلسة ) مفلسة. [ م ُ ف َل ْ ل َ س َ ] ( ع ص ) تأنیث مفلس. پشیزه ور. پشیزدار. فلس دار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): الکوسج؛ سمکة سوداء محدبة الظهر غیر مفلسة. ( الجماهر بیرونی، یادداشت ایضاً ).

جمله سازی با مفلسه

ای در گرانمایه که مثل تو کم افتد یک روز به دست من مفلسه نفتادی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ملکا
ملکا
امجق
امجق
گوت
گوت
دارک
دارک