مرورود

لغت نامه دهخدا

مرورود. [ م َرْوْ ] ( اِخ ) رودخانه مرغاب است و شهر مرو در کنار آن واقع شده است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از جهانگیری ).
مرورود. [ م َرْوْ ] ( اِخ ) شهری است [ به خراسان ] با نعمت و آبادان و بر دامن کوه نهاده است و میوه بسیار، و رود مرو بر کران او بگذرد. ( حدود العالم ). موضعی به خراسان میان بلخ و مرو، و در خلافت عثمان به دست احنف بن قیس فتح شد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). شهری است نزدیک به مروالشاهجان و بین آن دو پنج روز مسافت است، و آن بر نهری عظیم قرار دارد لذا آن را بدین نام خوانده اند. این شهر از مرو دیگر کوچکتر است و اهل خراسان آن را مَرّوذ تلفظ می کنند و نسبت بدان مَرْوَروذی و مَرّوذی است. ( از معجم البلدان ). و نام دیگر آن مرغاب است. ( روضة الصفا ج 3 در فصل وفات مهلب بن ابی صفرة ). در شمال غرجستان است و میان آن و مرو شاهجان پنج منزل است و مروالروذ از مرو شاهجان کوچکتر است و رودی بزرگ بر آن گذرد، و پنج دیه از این ناحیت است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مروالرود. مروالروذ. مرو روذ. مروذ:
ز دشت هری تا لب مرورود
سپه بود آکنده چون تار و پود.فردوسی.سوی طالقان آمد و مرورود
سپهرش همی داد گفتی درود.فردوسی.سوی طالقان آمد و مرورود
جهان پرشد از ناله نای و رود.فردوسی.در ربیعالاَّخر سنه سبع و ثلاثین و اربعمائه که امیر خراسان ابوسلیمان جغری بیک داود بن میکال بن سلجوق بوداز مرو برفتم به شغل دیوانی و به پنج دیه مرو الرودفرود آمدم. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 1 ). شب به دیه بارباب بودم و از آنجا به راه سمنگان و طالقان به مروالرود شدم سپس به مرو رفتم و در آن شغل که به عهده من بود معاف خواستم. ( سفرنامه ناصرخسرو ص 3 ).
ز ناگاه در مرورودش بکشت
از آن پس که شد روزگارش درشت.حکیم زجاجی ( از جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

نام رودخانه ایست که از نزدیکی شهر مرو میگذرد و آنرا باسامی مرورود مروالرودنیز گفته اند این رودخانه از کوههای هندوکش واقع در افغانستان سرچشمه میگیرد و در نزدیکی مرو به ریگزارفرو میرود.
شهری به خراسان

جمله سازی با مرورود

ز دشت هری تا در مرورود سپه بود آگنده چون تار و پود
در پاره‌ای از بندهش، از دستان پور سام یاد شده که پادشاهی سکایان و نیمروز را از پدر گرفت و کدخدایی ابرشهر (= نیشابور) را شکوه بخشید. و باز در شاهنامه است که کیخسرو پس از تعقیب افراسیاب، و در راه بازگشت به ایران، از چاچ و سغد و بخارا و جیحون و بلخ و طالقان و مرورود گذر کرد؛ آن‌گاه:
نخستین لشکرکشی، تحت فرماندهی احنف بن قیس، در سال ۶۵۲، توسط نیروهای متحد تخارستان سفلی دفع شد و به مرورود بازگشت.
در این هنگام، امیر منصور دوم شخصاً از بخارا حرکت کرد تا محمود را از نیشابور براند و چون به سرخس رسید؛ محمود که نمی‌خواست با او درگیر شود، شهر را رها کرد و در کنار مرورود اردو زد و منتظر تصمیم بعدی امیر منصور و اقدامات بعدی بگتوزون نشست. بگتوزون در سرخس به حضور امیر رسید و چون امیر او را به درستی تحویل نگرفت، احساس کرد که امیر می‌خواهد خراسان را به محمود بدهد.