لغت نامه دهخدا
گرد و خاکی. [ گ َدُ ] ( ص نسبی مرکب ) آلوده به گرد و خاک. گردآلود.
گرد و خاکی. [ گ َدُ ] ( ص نسبی مرکب ) آلوده به گرد و خاک. گردآلود.
( صفت ) آلوده بگردو خاک گرد آلود.
💡 این گلهرانیها از جنوب به شمال معمولاً دو تا سه ماه به درازا میانجامید و طی این مدت کابویها زندگی دشوار، تنها و پر گرد و خاکی را تحمل میکردند. گاوچرانهای غرب آمریکا در این گلهرانیها با خطراتی چون رم کردن دستهجمعی گاوها، مارهای زنگی، حمله سرخپوستها، و شبیخون دزدان گله روبهرو بودند.