چوچه

لغت نامه دهخدا

چوچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) بمعنی چوبه است. ( از جهانگیری ). چوبی باشد که بدان خمیر نان را تنک سازند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به چوبه شود. تیرک دیرک. || جوزه و چوزه. || قو. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بمعنی چوبه است ٠ چوبی باشد که بدان خمیر نان را تنک سازند ٠

جمله سازی با چوچه

دندان‌های سگ خیلی قوی بوده قدرت شکستن استخوان‌ها را دارند. سگ‌ها ذکی هوشیار دارای بوی تیز بوده از فاصله‌های دور دشمن را از بو می‌شناسد. یک حیوان گوشت‌خوار بوده نوع وحشی و اهلی آن وجود دارد. در افغانستان سگ‌های رمه الی ۱۲ سال زندگی می‌نمایند. سگ ماده می‌تواند الی ۱۶ چوچه دهد. سگ‌های مزاری دارای وزن ۱۶۰کیلو گرام و طول قد آن یک متر می‌باشد.
سه خواهرون کشیده به پیش‌جدی قطار سه چوچه دَنْبَلَهْ سرِ بابایَهْ پِنْدَرِی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال عشق فال عشق