لغت نامه دهخدا
چه چیزی. [ چ ِ ] ( حامص مرکب ) ماهیت. اصل و کنه هر چیز: چنانک اندررسید به چه چیزی روان و تصور کردن وی چنانک گردیدن به نامردن روان و تصدیق کردن به وی. ( ابن سینا دانشنامه علائی ص 4 ).
چه چیزی. [ چ ِ ] ( حامص مرکب ) ماهیت. اصل و کنه هر چیز: چنانک اندررسید به چه چیزی روان و تصور کردن وی چنانک گردیدن به نامردن روان و تصدیق کردن به وی. ( ابن سینا دانشنامه علائی ص 4 ).
ماهیت. اصل و کنه هر چیز. چنانکه اندر رسید بچه چیزی روان و تصور کردن وی چنانک گردیدن بنا مردن روان و تصدیق کردن بوی.
💡 آن گاه بنگر در آن دم چه چیزی را دوست همی داری، آن را هم اکنون به اجرا درآور و نیز در آن دم چه چیزی را ناخوش داری، هم اکنونش رها کن. بسا که زمان مرگ سخت نزدیک بود.
💡 اختلافات هستی شناختی درمورد این نیست که چه چیزی وجود دارد، بلکه مرکز منازعه این است که کدامین اشیای از مجموعه خاصی از مواد تشکیل شدهاند. اشیای خاصی که توسط یک هستیشناسی معین ارائه میشوند را میتوان به عنوان نمونههایی از یک یا چند نوع شی مجزا طبقهبندی کرد.
💡 هلن بوید توضیح داد که چه چیزی ممکن است انگیزه برخی را برای اعتراض به این کتاب داشته باشد:
💡 در چه کاری که خود درنگت نیست؟ یا چه چیزی که هیچ رنگت نیست؟
💡 وی طراح پوستر آثاری همچون آلبومهای کلانشهر بخش ۲: صحنههایی از یک خاطره و همایش و کتاب گورستان و جادوی واقعیت: چگونه میدانیم چه چیزی واقعاً درست است بودهاست.