نامتناسب. [ م ُ ت َ س ِ ] ( ص مرکب ) ناجور. ناموافق. ناهمانند. نامتجانس:
یارا بهشت صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامتناسب جهنم است.سعدی.رقیب نامتناسب چه اهل صحبت تست
که طبع او همه نیش و تو سربسر نوشی.سعدی.سعدیا نامتناسب حیوانی باشد
هرکه گوید که دلم هست و دلاَّرامم نیست.سعدی.
ناموافق، ناجور: یارا بهشت صحبت یاران همدم است / دیدار یار نامتناسب جهنم است (سعدی۲: ۳۴۶ ).
( صفت ) ناموافق نامتجانس: ما را بهشت صحبت یاران همدم است دیدار یار نامتناسب جهنم است. ( سعدی )
💡 در تسهیم نامتناسب واکنشگر همزمان دچار کاهش و اکسایش میشود و دو ترکیب جدا از خود بجای میگذارد.
💡 انسان ماهر کوتاه بود و در مقایسه با انسان مدرن به شکلی نامتناسب بازوانی دراز داشت، اما پیشانی او در مقایسه با جنوبی کپی کمتر برآمده بود. حجم جمجمه انسان ماهر نیز اندکی کمتر از نصف جمجمه انسان مدرن بود. علیرغم ریخت بدنی جانور (میمون) گونه، غالباً در کنار بازماندههای انسان ماهر ابزار سنگی اولیه یافت شدهاست (تنگ الداوی در تانزانیا و دریاچهٔ تورکانا در کنیا).
💡 رقیب نامتناسب چه اهل صحبت توست که طبع او همه نیش و تو سر به سر نوشی