گله گله

فرهنگ عمید

جای جای، این جا و آن جا.
رمه رمه، گروه گروه، دسته دسته.

فرهنگ فارسی

جای جای اینجا و آنجا: در بیرون برف بند آمده بود از طناب ضخیم شد. میان حیاط تکه تکه کنده میشد و بی صدا بزمین می افتاد. حتی دیوار ها گله گله سفید شده بود...

جمله سازی با گله گله

مکن ای بلبل آزرده دل، از خار گله گله از هر چه نمایی، بود از یار گله
برو برو که خران گله گله جمع شدند خر جوان و خر پیر و خر دو یک ساله
شبانی نه و صد هزاران گله گله کرده بر کوه و صحرا یله
در شیوه رمیدن، وحشی نگاه او را همچشمی از ازل بود، با گله گله آهو
ولیک باید از روی علم گشتن جمع که گله گله همی گوسفند هم به چراست